حلقه بر در

حلقه بر در مي زنيم، ما كه خود في نفسه چو حلقه بر دريم. حلقه بر دريم؛ در كجاست؟؟؟
ما همه في نفسه چو حلقه بر دريم. مارا بر در مي زنند؟ نه! ما خود حلقه بر دريم، بر درمان گذاشته اند. حلقه ايم و روزگار بر درمان گذاشته.
درمان گذاشته
همه حلقه بر دريم، روزگار بر درمان گذاشته
حلقه بر در مي زنيم، حلقه مي زنيم، سيگار افيون است، حلقه مي دهيم
نيكوتين افيون است، سيگار حلقه است
سيگار مي زنيم

سيگار افيون است، ذهن افيون است، دين افيون است، آفت ذهن همنشين بد است، آفت آرامش همنشين بد است
غم افيون است و عشق.........عشق؟
كجاست؟
روزگار غريبي ست نازنين، مي گويند عشق در پستوي خانه نهان است
خانه ما پستو ندارد
اينجا تهران است
خانه ها پستو ندارند
عشق پنهان است

ما تحريم شده ايم، همه تحريم شده ايم، ما محروم شده ايم؛ تكنولوژي قرضي نمي خواهيم
مي سازيم و مي گوييم: اين است خودروي ملي
همه چيز ناگهان مي سوزد


ما تحريم شده ايم، همه تحريم شده ايم، ما محروم شده ايم؛ عشق قرضي نمي خواهيم
مي سازيم و مي گوييم: اين است عشق
همه چيز ناگهان مي سوزد

حق، گرفتني است، نه دادني. شترها مي خوابندو همه شترها بر در اين خانه مي خوابند. اين شتر بر در همه خانه ها مي خوابد
شترها مي خوابند
شتر ها در خاب پنبه دانه مي بينند
مرگ پنبه دانه است
مرگ نرم است
مرگ حق است
حق گرفتني است
پنبه را مي ريسند
پنبه نخ مي شود
نخ نازك است
به نازكي خط بين مرگ وزندگي
بين عشق و هرزگي
و اين است عشق